۱۳۹۱ مرداد ۳, سه‌شنبه

گوشه اي از مضرات روابط ارباب و برده مجازی




يکی از بزرگ ترين معضلات يک مستر اينه که با برده اي وارد رابطه بشه که قبلاً مدت زيادی با يک مستر ديگه رابطه مجازی داشته (تلفنی، ويديو چت و...)
وقتی رابطه واقعی و رو در رو نباشه افراد به راحتی نقش بازی می کنند، خودشون را يک ارباب يا برده آرمانی نشون ميدن و هرگز هم هيچ مشکلی پيش نمياد... جلوی فانتزی را هم ول می کنند و ميگذارند اون رابطه مجازی تا هر افق عجيب و غريب و دور از دسترسی بره... بگذريم که خود اين روابط چقدر ميتونند از لحاظ روانی آسيب زا باشند بخصوص برای برده ها (بر خلاف اينکه در نگاه اول امن به نظر مياد)

اما عمق فاجعه وقتی معلوم ميشه که اون برده با يک مستر ديگه وارد رابطه واقعی غير مجازی ميشه، حالا تصور کنيد اين برده چه انتظاری از رابطه جديد داره... اولين انتظارش اينه که اين رابطه هم مثل رابطه قبل کاملاً آرمانی باشه، برده همه چيز ارباب جديدشو با اون تصوير مجازی و تخيلی که خودش و ارباب قبليش با هم از يک "ارباب" در ذهنشون ساخته بودند مقايسه می کنه غافل از اينکه اون بتی که در ذهنش هست زاييده تخيل و محصول نمايش بازی کردنه، اما اين ارباب جديد يک آدمه، يک انسان واقعی…

مشکل ديگه اي که بوجود مياد در مورد توانايی ها و محدوديت های برده است،به عنوان يک مثال فرض کنيم برده در رابطه مجازی قبليش يکی از فانتزيهاشون داغ گذاری بوده، بارها راجع بهش حرف زدن و ازش لذت برده، حالا در رابطه واقعی هم اينو بيان ميکنه، مثلاً اربابش هم از اين کار خوشش مياد، پس اين کارو انجام ميدن، اما بعد برده ميبينه که ای داد بيداد، داره جونش در مياد... اين اصلاً اون چيزی نبود که تو ذهنش بود، جای داغ ميسوزونه، تا مدت ها به طور يکنواخت درد خيلی شديد داره، جاش زخم ميشه و ...
اينجا خيلی وقت ها ارباب جديد را مقصر ميدونند که اين خوب اين کارو نکرد، يا همچين چيزی در حالی که اصل قضيه اينه که اون برده خودش و ارباب جديدشو گول زده، بدون اينکه بخواد البته، و ريشه اين گول زدن هم در اون فانتزی های بلند مدت تخيلی بوده که با ارباب مجازی قبليش داشته و الان نميتونه برای ارباب جديدش مرز فانتزی و واقعيت را خوب تعريف کنه، اين خودش ميشه يک مشکل بزرگ.

مشکلاتی از اين دست حين رابطه با کسانی که مدت زيادی رابطه های مجازی داشتند و رابطه های واقعی نداشتند يا کم داشتند زياد پيش مياد که هر دو طرف ماجرا بايد نسبت بهش آگاه باشند...

۱۳۹۱ تیر ۲۶, دوشنبه

آدم های مريض مريض مريض



سوء استفاده از کودکان يا حيوانات به هيچ وجه هيچ جايی در bdsm ندارد، به اين دليل که اولين و مهمترين شرط bdsm انتخاب آزادانه اي است که هر دو طرف ماجرا انجام می دهند، يک کودک و يا يک حيوان قدرت انتخاب آزادانه را ندارد و در نتيجه سوء استفاده جنسی، خشونت و يا تحقير کودکان يا حيوانات فقط و فقط يک عمل وحشيانه بيمارگون است، حتی اگر در حد استفاده از تصاوير چنين اعمال زشتی باشد.
در فيس بوک ديده ام که فردی مثلاً از عکس يک کودک که در حال بوسيدن پای يک زن است يا عکس يک بچه گربه که زير پای يک زن له می شود برای عکس پروفايل خودش استفاده کرده است، حتی اگر منظور ايشان نمادين باشد باز هم استفاده از چنين تصاويری کاملاً غير اخلاقی و غير انسانی است. مراقب چنين افرادی باشيد.


۱۳۹۱ تیر ۲۰, سه‌شنبه

خودخواه نباشيم، ما اجازه بازی با زندگی آدم ها را نداريم


دوستی جايی اين متن را نوشته بود:
 به نظرم بهتر وقتی با کسی آشنا شدی بعد از اینکه به یه شناخت نسبی از شخصیتت رسید و قبولت کرد وارد این دنیاش کنی و منبع بهش بدی بخونه (خودش بخونه و نه اینکه تو براش توضیح بدی) و بعدش اگر سئوالی داشت ازت بپرسه. 


سؤال اين است که آيا ما حق چنين کاری را داريم؟ پاسخ اين است که روابط قدرت محور در زندگی های روزانه ما وجود دارد، بعضی افراد بالقوه تمايل به اسليو يا مستر يا ميسترس شدن را دارند و اين را در رفتارهای روزمره خود نشان می دهند، اما آيا ما اجازه داريم که ايشان را وارد دنيای bdsm کنيم؟ فرض کنيم که درست تشخيص داديم و آن فرد آن تمايلات را داشت، اما آيا ما صلاحيت اين را داريم که تشخيص دهيم آن فرد بعد از اينکه با bdsm آشنا شد چه تغييراتی در زندگی اش رخ خواهد داد؟ آيا آن فرد الان با زندگی اش مشکلی دارد که ما فکر ميکنيم که در صورت آشنايی با bdsm به او کمک می شود و وضعيتش بهتر می شود؟ آيا می توانيم اين مسئوليت را بپذيريم؟ 


نه! يک نه بزرگ! ما اين صلاحيت را نداريم، ما نمی توانيم با زندگی افراد اينطور بازی کنيم، تمايلات ما مال خودمان است و حق نداريم خودخواهانه تمايلات ديگران را دستکاری کنيم، شما می توانيد برای مثال از رابطه قدرت محوری که با يک فرد با تمايلات ساب بودن دارد لذت ببريد، می توانيد به عنوان يک اسليو از رابطه با خانمی که تمايلات داميننتی دارد لذت ببريد اما حق نداريد او را وارد دنيای رک و روشن bdsm کنيد، جايی که افراد با اميال پنهانيشان بی پرده روبرو می شوند. جايی که احساسات و عواطف سرکوب شده و هيجاناتی که شايد سال ها پيش در عمق وجود ما پنهان شده اند بيدار می شوند، شما اين حق را نداريد و صلاحيت پذيرفتن اين مسئوليت را هم نداريد، هر کس که می خواهيد باشيد.

۱۳۹۱ تیر ۱۸, یکشنبه

ارباب باش، وحشی نباش


ديروز با يک خانم اسليو صحبت می کردم، مکالمه خوبی بود، چه درک زيبايی از bdsm داشت، لذت بردم.
به نکته جالبی اشاره کرد، می گفت مدتی است با يک مستر رابطه دارم، اما زيادی خشن است، انقدر خشن که بعيد می دانم هميشه و در همه حال بتواند اينقدر خشن باشد.

پ ن 1: خشونت يک مستر نيست که برای يک اسليو فريبنده است.
پ ن 2: ارباب باش، وحشی نباش